محدثه جودکی
استرس را ميتوان واكنشهاي رواني، جسماني، هيجاني، و رفتاري انسان به هر تهديد يا فشار ادراك شده دروني يا محيطي دانست. استرسهاي دراز مدت و يا زياد بر ابعاد مختلف زندگي ما اثر ميگذارند.
بر خلاف تصور عموم كه همواره فشار عصبي را با مفهوم منفي در نظر مي گرفتند فشار عصبي هميشه بد و مذموم نيست.البته يك شكل از فشار عصبي كه بار منفي دارد و “ديسترس” ناميده مي شود به هنگام ناراحتي مثلا مرگ عزيزي یا در جلسه امتحان درس مشكلي در ما ايجاد مي شود.اما فشار عصبي حالت مثبت و خوشايندي هم دارد كه به وسيله چيزهاي خوب ايجاد مي شودو “يوسترس” نام گرفته است.مثلا زماني كه نام دانشجويي در ليست رئيس دانشگاه قرار مي گيرد يا به كارمندي شغل بالاتري در محل ديگري پيشنهاد مي شود به شخص فشار عصبي وارد مي شود كه به هيچ وجه منفي نيست.
استرس مثبت بر تازگي و ابتهاج زندگي ميافزايد. همه ما با تحمل ميزان معيني از استرس زندگي ميكنيم. سر رسيدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتي ناكاميها و نگرانيها به زندگيها عمق و غنا ميبخشد. هدف ما حذف استرس نيست، بلكه فراگيري چگونگي استفاده از آن به منظور كمك به خود است . استرس كمتر از حد ، عامل خمودگي است و در ما احساس خستگي و رخوت بر جاي ميگذارد. از سوي ديگر ، استرس مفرط تنش ايجاد ميكند. آنچه ما بدان نيازمنديم، يافتن سطح بهينه و مطلوبي از استرس است كه ما را برميانگيزد، ولي ما را در خود غرق نميكند .
سندروم سازگاری عمومی
طبق اين نظريه هر يك از انسانها در سطحي معمولي در برابر حوادثي كه فشار عصبي همراه دارند از خود مقاومت نشان مي دهند.بعضي از اشخاص مي توانند تا حد زيادي در برابر فشار عصبي بردبار باشند.حال آنكه گروه ديگر فاقد اين تحمل و بردباري مي باشند . ولي در هر حال هر يك از افراد داراي مرزي هستند كه از آن به بعد فشار عصبي ، شروع به اثر گذاري بر آنها مي كند . سندرم سازگاري عمومي زماني آغاز مي شود كه فرد با يك عامل ايجاد فشار عصبي روبرو شده باشد. اولين مرحله سندرم را اعلام خطر مي نامند. در اين مرحله ممكن است فرد بي جهت احساس هراس كرده و ممكن است در مورد چگونگي مقابله با آن احساس سرگرداني كند.
اگر عامل ايجاد فشار قوي باشد ،ممكن است فرد در ابتدا قادر به مقابله با آن نباشد در هر صورت ،در اكثر موارد فرد تمام توانائيهاي (فيزيكي و عاطفي)خود را به كار مي گيرد تا در برابر اثرات منفي عامل ايجاد فشارعصبي مقاومت كند
بنابراين در مرحله دوم سندرم فرد در برابر اثرات عامل ايجاد فشارعصبي شروع به مقاومت مي كند .
ممكن است در بسياري از موارد مرحله مقاومت،به سندرم خاتمه دهد. از طرف ديگر ،ممكن است وجود دائمي عامل ايجاد فشار عصبي و فقدان راه حل براي آن ،باعث ورود فرد به مرحله سوم سندرم يعني واماندگي شود.در اين مرحله فرد حقيقتا تسليم مي شود و بيش از آن قادر به جنگيدن با عامل ايجاد فشار عصبي نخواهد بود.
عوامل ایجاد استرس
علل فردی : هر يك از ما نقشهايي ايفا مي كنيم، مانند نقش پدر، همسر، رئيس، مرئوس، همكار، شهروند و… ايفاي هر نقشي رفتارهاي خاص خو د را مي طلبد و انتظاراتي را پديد مي آورد، گاهي بين اين نقشها تضادهايي وجود دارد كه ما را متحمل مي كند . گاهي مشخص نبودن نقش باعث فشار ميشود.
يكي ديگر از عوامل فردي سن فرد است. افراد مسن به دليل تجربه بيشتر فشار كمتري متحمل مي شوند .
عامل ديگر جنسيت است . خانمها نسبت به آقايان از صبر و شكيبايي بيشتري برخوردارند و تحمل بيشتري در برابر فشار دارند.
رژيم غذايي نيز در تحمل ما نسبت به استرس تأثير دارد . بعضي از غذاها به آرامش ما و در نتيجه به تحمل ما در برابر استرس كمك خواهند كرد .
علل گروهی : اولين عامل گروهي وجود يا عدم وجود نيازهاي مشترك است. هرچقدر نيازهاي يك گروه مشترك و با هم نزديك تر باشد، فشار كمتري متحمل ميشود.
عامل دوم انسجام در گروه است، اختلاف در داخل گروه و بين افراد با يكديگر فشار زيادي بر افراد وارد مي آورد. مشخص نبودن و خوب تعريف نشدن نقشها در داخل گروه عامل ديگري است كه هرچقدر نقشها در داخل گروه نامشخص تر باشد، فشار بيشتري بر فرد وارد خواهد آمد.
علل سازمانی : نوع كار، نقشي كه افراد بايد ايفا كنند، خواسته هاي همكاران، ساختار سازماني، مديريت يا رهبري در ميزان فشار وارده بر فرد دخيل اند. جو حاكم بر سازمان و فرهنگ سازمان نيز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاكم بر سازماني مثبت باشد، افراد پرتلاش، كاري و مسؤوليت پذير و خلاق فشار كمتري احساس ميكنند.
حجم كم كار، حجم زياد كار، شيفت كاري، حوادث محيط كار، شرايط نامساعد محيط كار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شيميايي) احساس عدم امنيت شغلي ، همه فشارزا هستند.
علل فراسازمانی: بعضي از عوامل فشار به خانواده و اجتماعي كه در آن زندگي مي كنيم، بر ميگردد.
نامطمئن بودن وضع اقتصادي، نامطمئن بودن وضع سياسي، بي ثباتي و ناكارآمدي قوانين، مشكلات مالي واقتصادي، مشكلات خانوادگي، تحصيل فرزندان، محل سكونت همه ميتواند در ميزان فشاري كه تحمل مي كنيم، نقش داشته باشد. حمايت هاي خانوادگي وفاميلي نيز درتحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند. مسائل سياسي اقتصادي نيز باعث ايجاد فشار ميشود.
حذف عوامل استرس زا
از آنجا كه حذف عوامل استرس زا،استراتژي پايداري براي كاهش استرس به شمار مي آيد ،در مجموع مطلوبترين استراتژي است.اگر چه حذف همه عوامل استرس زايي كه افراد با آن مواجه مي باشند،غير ممكن و حتي نامطلوب است.افراد مي توانند عوامل استرس زاي زيانبار را به گونه اي موثر حذف نمايند.مثلا به جاي واكنش صرف بر محيط ،فعالانه بر آن اثر گذارند. عوامل استرس زاي زماني اغلب بزر گترين منابع استرس هستند.براي اداره موثر زمان و حذف عوامل استرس زاي زماني، دو دسته متفاوت از مهارتها مهم هستند.يك دسته از آنها بر استفاده كار آمد از اوقات روز تاكيد مي نمايندو دسته ديگر بر استفاده اثربخش از زمان د ر بلند مدت تمركز دارند .
هنگام وارد شدن استرس بدن واكنشهايي چون تپش قلب، خستگي جسمي، خشم و پرخاشگري، بيخوابي، فشار در سينه، اختلال گوارشي، سوزش معده، عرق كردن، خشكي دهان، بياشتهايي، داغ شدن يا سرد شدن بدن، غمگيني، لرزش بدن، ميل به سيگار، از دست دادن تمركز، احساس سرگيجه، تغيير تنفس، تكرر ادرار، كم شدن حافظه، دردهاي بدني پراكنده، آه كشيدن، تمايل به تنهايي، آشفتگي، التهاب، سرخ شدن پوست صورت را تجربه میکند .
عوامل بسياري سبب بروز استرس ميشوند. مثلاً بيماري، دير رسيدن به محل كار، ترافيك و… اما مهمترين عامل طرز برخورد، نوع نگاه و نگرش ما به حوادث و اتفاقاتي است كه پيرامون ما ميافتد . ما ميتوانيم احساسات خود را تغيير دهيم. اين كار از طريق تغيير در رفتار يا تفكر ميسر ميشود .
ايجاد يك برداشت و فهم جديد از يك وضعيت خاص، از هراس و استرس ناشي از آن ميكاهد .